در روزگار غریبی که سزای خوب بودن,خنجر از پشت خوردن است.....
پس بزن که سزای من،از درد به خود پیچیدن است...
بزن که یک عمر تکرار اشتباه ,داستان تکراری زندگی ام شده است...
بزن که من ادم نمیشوم
بزن تا که احساسات گرانم را به بهایی ارزون نفروشم دیگر...
بزن که سزای قلب ساده ی من,همین خنجرهای به زهر اغشته ی توست....
بزن تا شاید فهمیدم که همیشه خوب بودن,خوب نیست و گاهی باید بد بود,بد...
فرو کن خنجرت را نارفیق،تا که دردش بیدارم ازخوابی که در آن همه را خوب میبینم
بزن ,بزن که سزایم مـــــــــــــــــرگ است.....
...........
برچسبها:
واژه هایم رنگ باران دارد...
وقتی از تو مینویسم،قلبم خیس دلتنگی است...
و چشمانم طوفانی...
چه زود باهم بودنمان خاطره شد...
ای کاش خاطره هامون بی رنگ نشوند...
برچسبها:
.
تنهایی یعنی انقدر کسی بغلمون نکرد که خودمون زدیم بقل !!!
.
.
تنهایی همان مرگ است که رو دربایستی دارد !
.
.
سلام هایی که بوی خداحافظی میدهند …
بودن هایی که هیچکدام خوشحال کننده نیستند …
و رفتن هایی که امید بازگشتی به آنها نداری …
همه اینها را که جمع میکنی به یک کلمه میرسی :
تنهایی !
.
.
سرد است …
نیمکتی تنها در پارک نشسته است ، من تنها بر نیمکت و تو تنها در من …
میبینی ؟ چه در همیم و تنها ؟
برچسبها:
برای من این ساعت هــا جــور خاصی میگذرنــــد..
نمی دانی...!
هیچ کس نمی دانــد !
پشت نبودن هـــای تــو
زمان چه بی رحمانه نبضش میزند !
!!
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
::
برچسبها:
خوبی نکن دلم !
انسان است ...
فراموشکار است ...
از تنهایی اش که در بیاید !
تنهایی ات را دور می زند !
پشت می کند به تو ...
به گذشته اش ...
حتی
روزی می رسد که به تو می گوید:
شما ؟؟؟!!
برچسبها:
سخت میترسیدم !
از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی !
او از نژاد جاده باشد و رفتنی !
آری روزها گذشت ...
همان شد !
او رفت ...
من شکستم !!!
برچسبها:
عشق من ...
وقتی می گویم سراغم نیا ...
نه این که فراموشت کرده ام ...!
یا دیگر دوستت ندارم ...نه !
من فقط فهمیده ام،وقتی دلت با من نیست!
بودنت مشکلی را حل نمی کند!
تنها دلتنگ ترم می کند!
برچسبها:
تنهایییعنی وقتی پرستار گفت : همراه بیمار … ولی کسی نبود جواب بده !
آهسته گفتم : ببخشید کسی همراه من نیست …
من تنهـــــــــــام …
.
.
.
یادت هست گفته بودم تنهایت نمیگذارم
تو در تنهایی هایت هم تنها نیستی
جایم را تغییر داده ام
از کنارت به پشت سرت رفته ام
گفته بودم به من تکیه کن
برچسبها:
تا بوده ، همین بوده :
همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست !
بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون . . .
.
.
.
ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار ،
تا این که در رابطه ای باشم که به خاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم !
برچسبها:
تنهــا نیستم
ولی میان این همه شلوغی،
باز هم احساس تنهایـــی
میکنم
و این است درد مـــن . . .
.
.
.
تو رفتهای
و من از
ککَم هم نمیگزد دیگر!
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!
برچسبها:
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی فقط یک بار نگاهش کنی
به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی
رو همه چیز خط بکشی حتی رو برگه زندگی
وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه
قیده تمومه دنیا رو به خاطره اون میزنی
خیلی چیزا رو میشکنی تا دله اونو نشکنی
حاضری بگذری از دوستایه امروز و قدیم
!!
اما صداشو بشنوی شب از میون دو تا سیم
حاضری قلبه تو باشه پیشه چشایه اون گرو
فقط خدا نکرده اون یک وقت بهت نگه برو
حاضری حرفه قانون رو ساده بزاری زیر پات
به حرفه اون گوش بدیو به حرفه قلبه با وفات
وقتی بشینه به دلت از همه دنیا میگذری
تولد دوبارته اسمشو وقتی میبینی...
حاضری جونت رو بدی ، یه خار تویه دستشم نره
حتی یه ذره گردو خاک مبادا تو چشاش بره
وقتی کسی تو قلبته یک چیزه قیمتی داری
دیگه به چشمات نمیاد اگر که ثروتی داری
نزار که از دستت بره این گنجه خیلی قیمتیه
برچسبها:
به یاد تنهایی ام افتادم که هیچکس سکوتش را نشکست “جز خیال تو”
.
.
گاهی آنقدر تنها می شوم که خدا هم به تقدیر می گوید :
کمی مهربانتر باش !
.
.
تو نمیدانی که تمام لحظات بی تو را با تو گذراندم به تنهایی …
.
.
تنهایی یعنی یک نفر خیلی کم است !
.
.
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبی ست :
تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم و آغاز می شود سال تنهایی !
.
.
تنهایی یعنی آرزوی مرگ کنی تا حتی شده برای تشییع جنازت یه عده دورت جمع بشن …
برچسبها:
از تنها بودن راضی نیستم .....
اما ...خوشحالم که با خیلی ها نیستم......!!!
برچسبها:
هر شب ...
به خودم قول می دهم که ...
فراموشت کنم !
وقتی عکست را میبینم !!
تو را که نه ...
قولم را فراموش می کنم ...!!!!!
برچسبها:
شاید سال ها بعد،در گذر جاده هابی تفاوت از کنار هم بگذریم...!!!
و تو...!
آهسته زیر لب بگویی آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود !
برچسبها:
دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد !
دلتنگی که فاصله را نمی فهمد !
نزدیک باشی و اما دور...دور...دور !
تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است !
تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارد ...
پر از کوچه هایی همه ی آنها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند !
فکر کن پای این دیوار های سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها میمیرند !
خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!
برچسبها: